کد مطلب:27150
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:22
اين نوع طرز تفكر كه اساساً زن عنصر گناه و فريب است، از كجا سرچشمه گرفته است و به طور كلي نظر اسلام در اين زمينه چيست؟
فهم معناي اين دو كلمه ( جمهوري ، اسلامي تا حدي روشن كننده مطلب است شروع پاسخ با معناي صحيح اين دو كلمه است و در فرمايشات شهيد مطهري آمده است كه جمهوريت و اسلاميت رابطه قالب و محتوا دارند . جمهوريت قالب نظام را مشخص مي كند اما محتوا اسلام است ايت الله مصباح يزدي در اين زمينه مي فرمايند در ساب اول انقلاب سال 58 بنا بود رفراندوم بشود و گزينه عايي را پيشنهاد كردند كه مردم طبق آنها راي بدهند اين گزينه ها عبارت بودند از جمهوري ، جمهوري دموكراتيك ، جمهوري اسلامي . ولي امام فرمود جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم نه يك كلمه زياد 98 درصد مردم اين مملكتهم به جمهوري اسلامي راي دادند يعني قيد اسلامي آن را نمي شود حذف كرد .
مرحوم استاد مطهري رضوان اللع تعالي عليه تعبيري دارد كه در اين زمينه براي ما
راهگشاست . ايشان مي فرمودند ؛ جمهوريت بيان قالب حكومت است و اسلاميت بيان محتواي حكومت است محتوي حكومت اجراي دستورات اسلام است اما با چه ابزاري و با چه شكيل و فرمي است ؟ شكل آن جمهوريت در مقابل سلطنت است . رژيم ما سلطنتي نخواهد بود بلكه شكل آن جمهوري است اما محتوايش اسلامي است .
برگرفته از : 1ـ معاد،استاد مطهري (ره)
چيزي قبل از اسلام و فوق اسلام نداريم ، اصالت با مفاهيم و احكا م و ارزشهاي اسلامي است .
لذا نتيجه مي گيريم آنچه در رأس حكومت قرار مي گيرد فرد نيست بلكه قانون الهي است و كسي حتي شخص ولي فقيه مجاز به گريز از اين قانون الهي نيست . تفاوت اساسي در حكومت اسلامي بار ساير حكومتها به خصوص حكومت سلطنتي ـ كه در آن اراده فرد حاكم بر اراده مردم است ـ اينست كه تنها اراده الهي حاكم است و تنها اراده الهي حاكم است و تنها افرادي كه حكم الهي را با توجه به تخصص و توانمنديشان بهتر از ديگران مي توانند تشخيص دهند يعني فقها آنهم با ويژگي عدالت ـ يعني توانمنديهاي بالفعل در اجراي قوانين الهي در زندگي خودشان و جلوگيري از هواهاي نفساني ـ صلاحيت اهراز مسئوليت ولايت فقيه را دارند كه اين مطابق مضمون روايت امام زمان (عج) است و اما من كان من الفقهاء حافظا لدينه لهوي مطيعا لامر مولي فللعو ان يقلدو
شهيد مطهري مي فرمايند :ولايت فقيه به اين معني نيست مه فقيه ، خود در رأس دولت قرار بگيرد و عملا حكومت كند . نقش فقيه در يك كشور اسلامي ، يعني كشوري كه در آن ، مردم ، اسلام را به عنوان يك ايدئولوژي پذيرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند ، نقش يك ايدئولوگ است ، نه نقش يك حاكم . وظيفه ايدئولوگ اينست كه بر اجراي درست و صحيح ايدئولوژي نظارت داشته باشد ، او صلاحيت مجري يقانون و كسي را كه مي خواهد رئيس دولت بشود و كارها را در كادر ايدئولوژي اسلام بانجام برساند مورد نظارت و بررسي قرار مي دهد . تصورمردم آنروز ـ دوره مشروطيت ـ و نيز مردم ما از ولايت فقيه اين نبود و نيست ، كه فقها حكومت كنند و اداره مملكت را بدست گيرند ، بلكه در طول قرون و اعصار ، تصور مردم از ولايت فقيه اين بوده كه از آنجا كه جامعه ، يك جامعه اسلامي است و مردم وابسته به مكتب اسلامند صلاحيت هر حاكمي ، از اين نظر كه قابليت اجراي قوانين ملي اسلامي را دارد يا نه ؟ بايد مورد تصويب و تأييد قرار گيرد . لهذا امام در فرمان خود به نخست وزير دولت موقت مي نويسد : بموجب حق شرعي (ولايت فقيه) و به موجب رأي اعتمادي كه از طرف اكثريت قاطع ملت به من ابراز شده، من رئيس دولت ار تعيين مي كنم ، ولايت فقيه يك ولايت ايدئولوژي است و اساسا فقيه را خود مردم انتخاب مي كنند و اين امر عين دموكراسي است . اگر انتخاب فقيه انتخابي بود و هر فقييهي ، فقيه بعد از خود را تعيين مي كرد ، جا داشت كه بگوييم اين امر ، خلاف دموكراسي است . اما مرجع را به عنوان كسي كه در اين مكتب صاحب نظر است خود مردم انتخاب مي كنند . حق شرعي امام ، از وابستگي قاطع مردم به اسلام به عنوان يك مكتب و يك ايدئولوژي ناشي مي شود . و مردم تأييد مي كنند كه او مقام
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.